Saturday, April 22, 2006

آونگها

آونگ رو اکثراً میشناسیم. تاب، پاندولیومِ ساعتهای آنتیک و خیلی نمونه‌های کاربردی و آزمایشگاهی ساده و پیچیده‌ی اون رو میشه نام برد.

ساده ترین شکل آونگ یک وزنه‌ست که بوسیله یه ریسمان از یه نقطه آویزونه. اگه به وزنه‌ش یه ضربه بزنم شروع به نوسان میکنه. هرچه ضربه پر انرژی‌تر باشه، دامنه حرکت آونگ بزگتره. در حالت ایده‌آل بعد از اینکه آونگ به‌حرکت دراومد، باید تا ابد نوسان کنه. ولی در دنیای واقعی بخاطر اصطکاک دامنه حرکتش کم میشه و بالاخره وامیسه. برای اینکه آونگ همیشه حرکت کنه باید انرژی مستهلک شدش رو بهش بدم. جالب اینه که انرژیی رو که بهش میدم باید با آهنگ نوسانش هماهنگ باشه. مثل هل دادن تاب. درست لحظه‌ای که تاب میخواد ازمن دور شه باید هلش بدم. اگه تاب‌ رو وقتی میاد به سمتم هل بدم، بدتر باعث میشم واسه. آهنگ حرکت هر آونگ بخشی از طبیعتشه. مثلا آونگی که طول ریسماش بلند‌تره کندتر میره و میاد .اگه بخوام آونگی رو در حال حرکت نگه دارم باید طبیعتشو بشناسم تا با آهنگ ذاتیش بهش انرژی بدم.

دنیای من تشکیل شده از بسیاری از این آونگها. بعضیاشون از اول بودن. اما اکثرشون رو خودم با میل یا به اجبار در دنیام آویزون کردم.

روابطم با پدر، مادر و اعضای فامیل، دوستی‌هام، عشق‌هام، آرزوهام، هدف‌هام، فعالیتهای حرفه‌ایم، سرگرمیا و دلخوشیام، همه و همه آونگهای دنیای من هستند. آونگهایی که هر کدوم موقع نوسان، آهنگ خاص خودشونو دارن.

زندگی منِ، در حرکت نگهداشتن آونگهای دنیامه. از هرکدوم غافل بشم دامنه حرکتش کم میشه. اگه دیگه ولش کنم که کم‌کم می‌ایسته. بد تر از همه اینه که اگه هل دادن‌هام به موقع نباشه انرژی‌ خودم و اونو تلف کردم.

همه اینارو نوشتم که بگم هم انرژی دادن مهمه و هم زمان انرژی دادن . یعنی وقتی اون میخواد باید بهش انرژی بدم. وگرنه.......

Sunday, April 16, 2006

تا کی؟

یه ماشینِ برو. یه آهنگ باحال.
جاده چالوس. هزار چم.
سرعت.
صدای لاستیکا سر پیچها که داد میزنن: این آخر حال کردنه.
هیجان. یه کمی ترس. ترشح آدرنالین.
وای چه حالی داره سبقتی که ماشین روبروئی رو مویی رد کنی. یه کلاچ تیز و یه دنده سنگین به موقع. ژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ...........

- دخترم یه کم احتیاط کن.
- مااااااااااامان، چرا پیرزن بازی در میاری. حواسم هست.

- بابا من میترسم.
- نترس پسرم من دست به فرمونم یکه.

- آقا یکم یواش‌ترلطفا.
- داش حاجیت یه عمره شوفری کرده. راحت لم بده کاریت نباشه(نکبتِ ضدِ حال).

............................................

یعنی چی؟ واقعا یه عده بیگناه باید هزینه ارضای شهوت من رو بدن؟

شهوتِ سرعت.
شهوتِ ثروت.
شهوتِ ......
شهوتِ ......
...............
شهوتِ قدرت.

تا کی بعضی آدما برای ارضای شهوتشون دیگران رو قربانی میکنن و آیندگان مرثیه سرای اون قربانیا میشن؟ تا کی؟

Sunday, April 09, 2006

گیاهِ دوستی

شروع دوستی مثل کاشتن یه بذزه. کاشتن بذر در دل یه نفر دیگه. بذر گونه‌های مختلفِ نیازِ به دوست.
بیشتر این بذرها به شکل تقاضا یا پیشنهادند. و بیشتر این بیشترا خیلی هم ساده‌اند . مثل:

-پاکن داری؟

یا؛

-مداد تراش می‌خوای.

یا خیلی ساده تر:

-سلام!

یا حتی:

یه لبخند یا یک نگاه.

بعد اگه اون بستر (دلِ طرف) برای بذری که کاشتم مناسب باشه و بطور مناسب هم آبیاریش کنیم، بذرم سبز میشه.

بعضی از این گیاه‌ها آب کم می‌خوان. بعضی زیاد (بعضی هم متوسط). عمر این گیاه‌ها هم بطور طبیعی با هم فرق داره و ربطی به میزان نیاز به آب هم ندارن.

مثل بوته هندونه و گل بنفشه. یکی نسبتا آب کم میخواد و دیگر زیاد‌تر. عمر جفتشون هم کوتاهه.

یا کاکتوس و سرو. اولی آب خیلی کم میخواد و دومی به نسبت خیلی بیشتر. هردو، چهار فصل سبزند و عمرشون طولانی.

یه چیز مهم و باید همیشه یادم باشه. اگه اون گیاه‌ها رو کمتر یا بیشتر از میزان لازم آبیاری کنیم، عمر طبیعیشون کوتاه یا محصولشون نامناسب میشه.