۱) تقلب سر امتحان کار بدیه؟ اگه خوبه که بحثی نیست. اما اگه بده چرا؟
- چون اگه موچمو بگیرن آبروم میره.
- چون اگه موچمو بگیرن از مدرسه بیرونم میکنن.
- چون بابا و مامان گفتن بده.
- چون گفتن خدا میفرستم جهنم.
- چون همه میتونن مثل من تقلب کنن و نادون فارغاتحصیل بشن و دیگه مدرکی که این مدرسه صادر کنه دوزار هم نمیارزه.
۲) دروغ گفتن کار بدیه؟ چرا بده؟
- چون دروغ گو دشمن خداست.
- چون بابا و مامان بچهٔ دروغگو رو دوست ندارن.
- چون ترس نداره که، واسه چی دروغ بگم.
- چون دیگران هم میتونن دروغ بگن و اگه همه دروغ بگن، من خودم هم دیگه روی حرف عزیز ترین کسم نمیتونم حساب کنم. و چیزی به نام اعتماد دیگه نمیتونه معنی داشته باشه.
۳) میخوام سر چهار راه با ماشینم بپیچم سمت چپ. خیلی شلوغه. آیا کار بدیه اگه از سمت راست همراه ماشینایی که دارن سریعتر مسیر مستقیم رو میرن خودمو برسونم سر چهارراه و بعد راحت بپیچم سمت چپ؟!!! چرا بده؟!!!
- چون اگه پلیس ببینه جریمه میکنه!!!!
- چون مردم فحش میدن.
- چون ممکنه ماشینای قراضه مسافرکش با اون رانندههای عجول و خستهشون بمالن بهم.
- یا چون همه میتونن این کارو بکنن. اگه همه عین من برونن چهاراه بند میاد و مجبوریم ساعتها توی راهبندون بمونیم.
۴) بده اگه آدم یه پارتنر (دوست دختر/پسر یا همسر) داشته باشه و حالا یواشکی یه شیطنتیهایی هم بکنه؟ چرا بده؟
- چون اگه پارتنرم بفهمه ترکم میکنه.
- چون ممکنه دوستا و آشناها بفهمن آبروم بره.
- چون (در مورد همسر) خطر سنگسار و اعدام هست.
- چون پارتنرم یا حتی پدر و مادرم هم میتونه همین کار رو بکنن و اون موقع (فکر کنم نیازی به شرح نداره).
۵) کنار ساحل قدم میزنم. متوجه میشم شخصی داره غرق میشه و کمک میخواد. چرا خوبه که برای نجاتش کمک کنم؟
- چون شاید یه پاداش خوب بهم بده.
- چون اگه جنسش مناسب(!) باشه میتونم یه حالی بکنم.
- خودمو میذارم جای اون شخص و فکر میکنم در اون شرایط چه انتظاری از آدمای توی ساحل دارم.
کدوم یکی از جوابایی که به پنج تا سوال بالا دادم رو واقعا از ته دل میپذیرم؟
------------------------------------------------------------------------------------------------
سعی میکنم در چند خط اونچه از فلسفه کانت{۱} برای بحثم نیاز دارم رو خلاصه کنم.
کانت معتقد بوده علم انسان حاصل فرایند:
- احساس کردن پدیدهٔ بیرونی که در زمان و مکان خاصی رخ داده؛
- و درک کردن اون احساس؛
- و اندیشه ناشی از اون درکه .
هر سه بخش ارادیه و بسته به خواست و استعداد یک انسان میتونه متفاوت باشه. علم با وجود تمام اهمیت و نظمش، نسبیه و امکان داره در آینده تغییر کنه. او معتقده وظایف هر انسان بر اساس علمش از بیرون تعریف نمیشه. علمی که بسته به شرایط زمان و مکان متغیره. اون میگه وظایف انسان مطلقه و منشأ این وظایف برمیگرده به منبع مورد اعتمادی در درون خود انسان. خرد هر انسان با رجوع به داخل خودش میتونه وظایفش رو درک کنه. کانت معتقده هر انسان پاسخگوی اعمال خودشه. او باید وظایفش رو انجام بده حتی اگه دیگرانی هستند که این کار رو نمیکنند. (منظور کانت رو از وطیفه نباید با دستوراتی که از بیرون به انسان داده میشه اشتباه کرد). کانت بین انسان و سایر چیزها تفاوت اساسی قائل میشه و هیچ وظیفهای رو بالاتر از محترم شمردن (جان) انسان نمیدونه. انسانی که خودش میتونه از درون، خودش رو قانونمند کنه.{۲}
کدوم یکی از جوابایی که به پنج تا سوال بالا دادم با وظیفهای که کانت تعریف میکنه مطابقت داره؟
من اینجا نمیخوام (چون صلاحیتش رو ندارم) تفکرات و تئوریهای کانت رو ارزیابی کنم. ولی میخوام بگم چه جوری میتونم از اینها استفاده کنم و دلایل مناسبی برای خوب یا بد بودن بعضی از اعمالی که باید انجام بدم تعریف کنم. من برای انجام هر کاری یه دلیل میخوام. اگر پایههای دلایلم سست باشن و در آینده با کسب اطلاعات جدید نظرم عوض شه، شاید خیلی از کارای خوبی که امروز میکنم فردا حتی در حد جنایت تنزل کنن. باید دنبال دلایلی باشم که در حد دو دو تا چارتا روشن و محکم باشه.
اینکه کانت میگه این دلایل رو باید از درونم استخراج کنم رو خیلی سر در نمیارم (نه اینکه قبول ندارم). اما اینو میفهمم که این دلایل نبایداطاعت کورکورانه از دستورالعملهایی باشه که از بیرون به من داده میشه. بنظرم این دلیل چه از درون خودم اومده باشه چه از خارج، باید توسط خِردم به عنوان یک دلیل محکم شناخته بشه و خِردم بپذیره که اون دلیل تابع زمان و مکان نیست. این دلیل نباید ربطی به چیزهایی مثل اوضاع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و سنی خودم و دیگران داشتهباشه و بتونم در هر شرایطی اون رو بپذیرم. اینجوری انجام این کارخوب یا دوری از اون کار بد برام میشه وظیفه. اگه دیگران هم اون رو انجام ندن مهم نیست. من انجام میدم. اما مهمترین وظیفه رو نباید از جلوی چشمم دور کنم. اون هم اینه که هرکاری که بخواد حرمت (جان) انسانها رو تهدید کنه، جزو اعمال خوب نیست و دوری از اون رو وظیفه خودم بدونم.
کدوم یکی از جوابایی که به پنج تا سوال بالا دادم با وظیفهای که در آخر تعریف کردم مطابقت داره؟
این تئوری میتونه پایهی خوبی باشه برای پذیرش انجام بسیاری از وظایف شخصی و اجتماعی. ولی قبلا هم گفتم که تمام شمول نیست. خیلی موقعها وظایف در مقابل هم قرار میگیرن و تصمیم گیری رو مشکل میکنن. این موضوع رو در آخرین پست بحث «خوب بودن» بازش میکنم.
--------------------------------------------------------------------------------------
{۱} ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی: ۱۷۲۴-۱۸۰۴م
{۲} برای جزعیات به دو منبع زیر رجوع شود: