جنگ، جنگ، جنگ........
هیاهو،
میدوم،
به جلو،
بسمت چیزی که باید فتح بشه. بسمت چیزی متضاد. متضاد بامن. متضاد با ما. ما همقطارها.
اما نمیدونم برای چی باید فتح بشه. فقط میدونم باید فتح بشه. مثل یه عکسالعمل غریزی.
میدوم.
جنگ........
آیا روزی میرسه که تضادی نباشه؟ یا آیا روزی میرسه که تضادها به صلح برسن و با هم کاری نداشتهباشن؟ اگر چنین روزی رسید از فرداش باید چیکار کنم؟
No comments:
Post a Comment