این: من فکر میکنم که باید بیشتر به هم توجه کنیم
آن خیره به این.
این: منطورم اینه که باید از درون هم دیگه با خبر باشیم.
آن خیره به میز.
این: میدونی، اینکار جز از طریق گفتگو عملی نیست. ما باید با هم حرف بزنیم.
آن دوباره خیره به این.
این: با حرف زدنه که سوتفاهمها از بین میره. ما باید تمرین کنیم حرفهای هم رو بشنویم.
آن: این چایی من خیلی تلخه، بزا برم یه کم بیشتر شکر توش بریزم.
آن خیره به این.
این: منطورم اینه که باید از درون هم دیگه با خبر باشیم.
آن خیره به میز.
این: میدونی، اینکار جز از طریق گفتگو عملی نیست. ما باید با هم حرف بزنیم.
آن دوباره خیره به این.
این: با حرف زدنه که سوتفاهمها از بین میره. ما باید تمرین کنیم حرفهای هم رو بشنویم.
آن: این چایی من خیلی تلخه، بزا برم یه کم بیشتر شکر توش بریزم.
.
.
.
آن: خوب میگفی.
این: حالا تو بگو. نظر تو چیه؟
این: حالا تو بگو. نظر تو چیه؟
آن: نظر من در مورد چی چیه؟(یه جرعه چای)
این: در مورد حرف زدن.
آن: حرف در مورد چی؟ چاییت سرد نشه.
این: بابا در مورد خودمون.
آن: ها.
این: خوب؟
آن: خوب چی؟
این: تو اصلا میشنوی من چیمیگم.
آن: آره!
این: فکر کنم داریم وقتمون رو تلف میکنیم. من میرم..
آن: یه دقه صبر کن، من الان چاییم تموم میشه و با هم میریم. تو چاییتو نمیخوری؟
این: در مورد حرف زدن.
آن: حرف در مورد چی؟ چاییت سرد نشه.
این: بابا در مورد خودمون.
آن: ها.
این: خوب؟
آن: خوب چی؟
این: تو اصلا میشنوی من چیمیگم.
آن: آره!
این: فکر کنم داریم وقتمون رو تلف میکنیم. من میرم..
آن: یه دقه صبر کن، من الان چاییم تموم میشه و با هم میریم. تو چاییتو نمیخوری؟
.......................................................................................
دوست دارم کلمه شنیدن رو اینجا فرای حسکردن صداها تعریف کنم. میخوام شنیدن رو اطلاق کنم به مجموعه ای از فرایند حس صداها، گزینش اون صداها و درک صداهای گزینش شده.
شاید در فرایندِ شنیدن، بخش گزینش برای گوینده از همه مهمتر باشه. البته مهمه که بعد از گزینش شنونده درک درست یا بهتر بگم، درکی نزدیک به منظور گوینده داشته باشه. ولی اگر این سخن از مرحله گزینش عبور نکنه، شانسی برای کفتگو و نزدیک شدن درک دو طرف پیش نمیاد. برا همینه که گوینده باید بدونه که شنونده به چه صداهایی اجازه عبور به بخش تفکر و اندیشه رو میده. نشنیدن یکی از مهمترین عوامل تخریب یک ارتباطه.
واقعا چه چیزی موجب گزینش یک صدا برای درک کردن میشه؟ به نظر من منافع شنونده مهمترین و کلیترین معیار گزینشه. باید انگیزهای برای گزینش یه صدا وجود داشته باشه. «آن» صدای «این» رو نمیشنوه، چون انگیزهای برای شنیدن نداره. «این» مایوس میشه چون حس میکنه اهمیت شنیدهشدن نداره.
البته من حق رو همیشه به گوینده نمیدم. گوینده به اختیار خودش چیزی رو میگه یا نمیگه. خوب شنونده هم به اختیار خودش میشنوه یا نمیشنوه. گوینده معمولا تمایل داره چیزی رو بگه که مرتبط به منافع خودش باشه. هر خبر، سوال، انتقاد و تحسین بطور مستقیم یا غیر مستقیم منافعی رو برای گوینده بههمراه داره.
اگه اونی که دوستش دارم صدام رو نمیشنوه، باید بدونم که در اون مورد برا هم فایده نداریم. اگه این نشنیدهشدنها داره زیاد میشه و اگه ارزشش رو داره که ارتباطم رو باهاش حفظ کنم، باید به فکر ایجاد منافع مشترک باشم.
...........................................................................................
در همین ارتباط: شنیدن
............................................................................................
پ.ن.: فیلم پیانو رو سالها پیش دیدم. ظرافت بیان لذت شنیدهشدن در اون فیلم رو هیجوقت فراموش نمیکنم. این هم لحطاتی از اون فیلم با موسیقی زیبای «The heart asks the pleasure first»: