پایان سال نزدیکه. پایانی که تحویل سال ۸۴ اون رو نوید داده بود.
مثل هر سال، «امسال» هم پر بود از پايان خيلي چيزها که شروع کرده بودم و قراره آخرينشون همين «امسال» باشه که به پايان ميبرم.
آخر سال پايانيِه که بيش از ساير پايانها به چشمم مياد. پاياني که نه به تنهايي، بلکه با جمعي بزرگ تجربهاش ميکنم. پاياني که با درشتترين حروف در ذهنم نقش ميبنده و فکرم رو به خود ميکشه تا يک بار ديگه به مفهومش بيانديشم.
پايان از مهمترين عناصر سازنده اميد و از اصليترين انگيزههاي لذت بردنمه.
پايانِ سختي، ناتواني و درماندگي، غم، ظلم، تاريکي و سرما منشاء اصلي اميد براي تلاش و مبارزه است. اگر برايشان پاياني متصور نبودم، اميدي هم نداشتم.
پايان، مقصد براي رهروست.
پايان، گنج براي جوينده است.
.................
اما پايان برام چيز ديگهاي هم هست:
پايان،
اصل تنگي فرصت،
فرصتِ لذت،
لذتِ لمس،
لذتِ رنگ،
لذتِ مزه، رايحه، آهنگ،
لذتِ آموختن،
لذتِ ساخته شدن ،ساختن،
لذتِ لبخند،
لذتِ خنده،
لذتِ قهقههي مستانه،
لذتِ دوستي،
لذتِ عشق،
لذتِ پيوند.
پايان،
اصل تنگي فرصت.
No comments:
Post a Comment